هر چی بیشتر میگذره احساس میکنم دلم بیشتر برای زمستون تنگ میشه . دیگه خبری از بارون هم نیست. روز ها همه یک شکل شده و همه ی کارا تکراری شده. انگار یه روبات همه کاره ایم . تازه روبات ها هم که دارن دارای احساس و عواطف میشن.اما ما چی؟ از سنگ هم گاهی سخت تر میشیم. اصلا برامون مهم نیست که تک تک این لحظه هایی که دارن میدون و میرن چه جوری گذشتن. کاش منم یک روباتی بودم که احساساتم برنامه ریزی شده بود و به همه مهربونی میکردم. همیشه یک ظاهر ثابت داشتم. آسیب نمیدیدم و دردا رو تحمل میکردم. هیچ چیز ناراحتم نمیکرد و ....
تازه روباتا تو کاراشون هیچ وقت اشتباه نمیکنن و مسئولیت پذیر هم هستند...و..............
روبات......یا شایدم حالا که نمیتونم روبات باشم حداقل مثل اونا رفتارکنم:
ظاهر ثابت
همیشه خندان
ساکت
مهربان
سخت
مسئولیت پذیر و.........
این کارا رو میکنم تا شاید این روزا زود تموم بشن یا حداقل زمان به عقب برگرده و هر چی میخواد بشه اما تو زمان حال نمونم
نظرات شما عزیزان: